WilCøMe To WilDBuzZ Team
~~~~~~~~~~~~~~~~
Salam doste aziz be WildBuzZ TeaM Khosh omadi baraye estefade az emkanat site va faaliat dar forum bayad register konid
با تشكر ويلدباز تيم
~~~~~~~~~~~~~~~~
Amir..,@N.C
hossein_76.ahvaz@N.C
chak00ferz!.+666@N.C
.•´¯`•.••WildBuzZ TeaM••.•´¯`•.
WilCøMe To WilDBuzZ Team
~~~~~~~~~~~~~~~~
Salam doste aziz be WildBuzZ TeaM Khosh omadi baraye estefade az emkanat site va faaliat dar forum bayad register konid
با تشكر ويلدباز تيم
~~~~~~~~~~~~~~~~
Amir..,@N.C
hossein_76.ahvaz@N.C
chak00ferz!.+666@N.C
.•´¯`•.••WildBuzZ TeaM••.•´¯`•.
Would you like to react to this message? Create an account in a few clicks or log in to continue.
NiMBuzZ۩ MoBile Tools۩Pc Tools۩Tarfand NiMBuzZ۩BoT۩Flood۩WilDBuzZ TeaM۩Wild Tools۩Harchi BekhaY HasT
اس ام اس غمگین ۹۱ پیامک های دلشکسته جدید و زیبا توسط محمد یاسمی – مارس 1, 2012نوشته شده در : اس ام اس, اس ام اس خداحافظي و جدايي, اس ام اس عاشقانه, اس ام اس مخصوص آشتي و قهر
خــوب ِ مــن ، همین جا درون شعرهایم بمان تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛ من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم .
. . تمام تنم می سوزد از زخم هایی که خورده ام دردِ یک اتفاق که شاید با اتقا قِ تـو دردش متفاوت باشد ویرانم می کند من از دست رفته ام ، شکسته ام می فهمی ؟ به انتهایِ بودنم رسیده ام ؛ اما اشک نمی ریزم پنهان شده ام پشتِ لبخنـدی که درد می کند . . . و امان از این بوی پاییزی و آسمان ابری که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچ کس دیگر فقط میداند که هرچه هوا سردتر میشود دلش آغوش گرم میخواهد . . . من آنقدر خواستمت که نخواستنت را ندیدم تو آنقدر نخواستی که هیچ چیز از من ندیدی . . . روزی میرسد که با لبخند تو بیدار میشوم این روز هر زمان که میخواهد باشد فقط باشد . .
. خداوندا ، جای سوره ای به نام “عشق” در قرآن تو خالیست که اینگونه آغاز شود : و قسم به روزی که دلت را میشکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت . . . هر شعر گریز از یک گناه بود هر فریاد گریز از یک درد و هر عشق گریز از یک تنهایی عمیق افسوس که تو هیچ گریزگاهی نداشتی…! . . . بر سر مزرعه ی سبز فلک باغبانی به مترسک می گفت : دل تو چوبین است… و ندانست که زخم زبان دل چوب هم می شکند… . . . بجز دستت ندارم یار دیگر / بجز آیینه بازی کار دیگر چو بستی چشم را آیینه بشکست / نگاهم کن فقط یک بار دیگر . . . چشم من چشمه ی زاینده ی اشک / گونه ام بستر رود کاشکی همچو حبابی بر آب / در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود . . . کاش دنیا یکبار هم که شده بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش؟! . . . یک عمر قفس بست مسیر نفسم را حالا که دری هست مرا بال و پری نیست … حالا که مقدر شده آرام بگیرم سیلاب مرا برده و از من اثری نیست … بگذار که درها همگی بسته بمانند وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیس